محمد مامانمحمد مامان، تا این لحظه: 8 سال و 6 ماه سن داره

هدیه خدا، پسرکی از بهشت

سفر تهران - روز اول- روز خوش

1394/6/26 8:43
نویسنده : مامان الهام
195 بازدید
اشتراک گذاری

سلام گل مامان

امروز 30 هفته ات تموم میشه و وارد 31 میشی

هر چند که من قبلا اینجور حساب میکردم که تازه وارد 30 شدی چشمک

اول هفته تهران بودیم برا چکاب سلامتی عشق بهشتیم

عصر شنبه حرکت کردیم  به طرف تهران .. بابایی حسین هم باهامون اومد

صبح یکشنبه که میخواستیم بریم سونو خواب موندیم و ساعت 8 تازه بیدار شدیم... تند تند حاضر شدیم و رفتیم که دیدیم  واااااااااااااااااای چقدر مطب سونو شلوغه

خانمه اسمم رو نوشت و گفت که برا ساعت یازده و نیم زنگ بزنم که بگه کی بیایم

ما هم راه  اتفادیم رفتیم سمت قلهک دفتر ایت اله وحید که خمسمون رو بدیم

وقتی برگشتیم خونه زنگ زدم سونو و برای ساعت سه هماهنگ کردم

ساعت 3 شد و ما رفتیم برا دیدن روی ماه تو

رو تخت خوابیدم و دکتر بعد از کلی شوخی کارش رو شروع کرد.. بابات هم فیلم گرفت

تو خیلی راحت دراز کشیده بودی اون تو و معلوم نبود چی داشتی میخوردی که دهن خوشگلت داشت تکون میخورد ... دستت هم جلو دهنت بود  فدات بشم 

خلاصه که همه چی رو نرمال توصیف کرد صدای قلب قشنگت رو برام گذاشت   سرت برگشته بود رو به پایین

که اینو میشد از فشارهای وارده به مامانت فهمیدچشمک

تو حین سونو دکتر با تعجب گفت: باریکلا .. مو دراورده ... بعد موهای ریز و فرفری روی سرت رو بهم نشون داد

اگه فرفری باشی که به بابات و عمه هات رفتی 

 

بعد از سونو رفتیم مطب و وقت گرفتم .. واسه اینکه زیاد معطل نشیم با بابات رفتیم تا براش لباس بخریم

دو دست بلوز شلوار خیلی خوشگل خریدیم و برگشتیم مطب

خانم دکتر خیلی احساس رضایت کرد از بزرگ شدنت

شکمم رو هم اندازه گرفت و گفت عالیه و اندازه اش به هفته ات میخوره

وزنت رو هم که یک کیلو 400 بود خیلی نرمال و ایده ال 

قرار شد ایشالا بعد از تاسوعا و عاشورا بیایم تهران موندنی شم تا وقت زایمان

 

روز طلایی دیدن تو رو هم برام از  1 آذر به بعد زد

من و بابات منتظر این روز طلایی هستیم

 

پسندها (1)

نظرات (1)

مامانی
26 شهریور 94 9:03
گلم به سلامتی